کد مطلب:36683 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

گاهی جسم انسان باری بر دوش روح اوست











پیشوایان دین و عارفان ما كوشیده اند تا بعضی از مصادیق بار را معرفی كنند. البته این مصادیق احصاناپذیرند. پاره ای از آنها را می توان از طریق آن بزرگان شناخت و پاره ای دیگر را باید با تامل در زندگی به دست آورد. مولوی به ما می آموزد كه روح فی نفسه سبك و چابك است. آنچه چون وزنه ای به پای او می آویزد و او را از پرواز باز می دارد، بدن است:


هر گرانی و كسل خود از تن است
جان ز خفت جمله در پریدن است


(مثنوی، دفتر سوم، بیت 3571)

اگر روح را آسوده و آزاد بگذارند، پرواز خواهد كرد. این كسالتها و گرانیها و ملالتها ناشی از وزنه ی سنگین بدن است. تنها شان بدن البته وزنه بودن بر پای مرغ روح نیست. بدن در عین حال، سوخت یا نفت چراغ جان است. با سوختن این نفت آن چراغ روشنی بیشتری پیدا

[صفحه 225]

می كند. منتها آدمی باید چراغ را روشن كند تا این نفت بسوزد و الا چراغی كه روشن نباشد، نفت بر پای او چون وزنه ای سنگین است. حركت دادن چراغ پر نفت سخت تر از چراغ بدون نفت است.


صفحه 225.